روزی که بچه ها ناپدید شدند

عبدالمجید نجفی

اواسط بهمن‌ماه سال گذشته، چند روزی که با اتوبوس رفت و آمد می‌کردم، مجموعه داستان روزی که بچه‌ها ناپدید شدند» را خواندم. اولین داستان که نام کتاب از آن اقتباس شده، چنان مشغولم کرد که مجبور شدم دو ایستگاه پیاده برگردم.

قلم شیوا، تخیل قوی همراه با تجربه‌های دوران کودکی که در خاطره نویسنده نقش بسته، فضاهای جالب و جذابی را ایجاد کرده‌اند. سیامک و وحید از مدرسه بیرون می‌زنند، دوربین پدر بزرگ را کش می‌روند و به هوای عکاسی به برکه‌ای اسرارآمیز که در کنار شهرشان قرار دارد می‌روند و گم می‌شوند. کاراباش مردی که همه بچه‌هایشان را از او می‌ترسانند در کنار برکه آلونکی ساخته و در آن زندگی می‌کند و .

خواندن این کتاب جذاب و شیرین دوست عزیزمان جناب عبدالمجید نجفی را به دوستان عزیز پیشنهاد می‌کنم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها